خلاصه داستان : داستان سریال بی گناه بهمن مردانی برای کشف راز آنچه بیست و پنج سال قبل باعث فرار او به خارج از کشور شده بود به ایران باز می گردد ، خانواده رشید فرشباف استاد مشهور طراحی فرش را در موقعیت تازه ای قرار می دهد
خلاصه داستان : داستان «آنتن» درباره پيرزني است كه پس از فوت شوهرش، یک سال درس خوانده، در کنکور شرکت کرده و در رشته پزشکی پذیرفته شده و با نوهاش همدانشگاهی میشود. این اتفاق ماجراهایی را در خانواده و دانشگاه بوجود میآورد…
خلاصه داستان : داستان سریال خون سرد سریال پلیسی جنایی خون سرد به کارگردانی امیرحسین ترابی داستان فردی است که عاملین پروندههای زن آزاری را در دام انداخته و به مجازات میرساند.
خلاصه داستان : روایت زندگی کشتی گیری با بازی (علی شادمان) که در محله جنوب شهر تهران زندگی میکند، دو نفر به نامهای بهمن (پارسا پیروزفر) و نادر (مهدی حسینی نیا) به سراغش میروند تا به راه خلاف هدایتش کنند و… اقتباسی از رمانی به نام سالتو نوشته مهدی افروزمنش
خلاصه داستان : در سال ۱۳۱۰ وزارت فرهنگ و هنر، تصمیم به تشکیل کانون بانوان گرفته تا با تشکلهای مشابه رقابت و سپس آن ها را حذف کند. میرزا محمود زنبورکچی کارمند عالیرتبه اداره سجل احوال، دعوت می شود تا در کنار دلبرجان تاجرباشی مسئولیت انتخاب اعضا و سپس فعالیت کانون را بر عهده بگیرد و …
خلاصه داستان : سریال آفتابپرست، داستان دو رفیق خفتگیر به نامهای جمال و منوچ است که عشق لاتی و سطح یک شدن در خفتگیری را دارند اما از بی عرضهگی و بدشانسی گیر پلیس میافتند و به زندان میروند. جمال در زندان به همه میگوید که در سطح یک فقط پورشهسوار خفت کردهاند و به همین خاطر به جمال پورشه معروف میشود و…
خلاصه داستان : لیلی با بازی (پردیس احمدیه) که اتفاقات شوم زمان کودکیاش را ناشی از نفرینی کهن میداند، از طریق کتابی مرموز در مییابد که او و خانوادهاش تاکنون در زمان و مکانهای موازی بسیاری زیستهاند و اکنون «نوبت لیلی» است تا با رمزگشایی از کتاب و یافتن تابلوی ارزشمند نیاکانش دست به انتخابی بزند که به تمام این زندگیهای زیسته معنا بدهد…
خلاصه داستان : سریال قمر در عقرب روایتگر داستان کمدی و اجتماعی با چاشنی فانتزی است که درباره موجودات فضایی بوده که وارد زمین شدند و خانوادهای درگیر اتفاقاتی میشوند و سرنوشت مسیر متفاوتی برایشان رقم میزند.
خلاصه داستان : قصه پنج برادر در سالهای دهه شصت ایران. از تهران تا اصفهان، از بیروت تا آبادان و از مشهد تا کلیسایی کوچک در محله نارمک که دو روح بر صلیبِ لق اش نشستهاند؛ قصه«برادرانِ سوخته». برادرانی که گم شده اند ….